عروسک مامان شراب محبت روان به پای گل رویت باد
سلام عروسک مامان
عزیزکم دختر گلم حالش چطوره
مامانی فدات بشه هرروز داری قد میکشی و بزرگتر میشی دختر مامان داره شیطون و شیطونتر میشه چند روزی بود نتونسته بودم واسه دخمله نازم مطلب بنویسم و براش عکسها ی خوشگل بذارم یا از درد دلهام براش بگم بهش بگم که هروز که میگذره بیشتر از دیروز وابستش می شم
عروسک چشم ابی مامان ،نمی دونی که وقتی سر کارم هستم چقدر دلم برات تنگ میشه مامانی فدات بشه که مجبوریم چند ساعتی را از هم دور بمونیم عزیزم الان که تو ماه مبارک رمضان هستیم من و بابایی سعی می کنیم که زودتر از روزهای قبل بریم خونه تا بیشتر باهم باشیم ولی شیطونک من ببین با بابا و مامان جون چیکار کردی که هروز باید یه بهونه بیارم تا اجازه بدن زودتر بریم خونه خودمان
دخمله ماه مامان ،چند روزیه که وقتی روی رورورکشمیشینه با فشار دادن پاهای کوچلوش روی زمین خودشو به عقب میندازه واسه همین چند بار با کله خورده زمین مامان فدای گریه کردنت بشه عروسکم کاش می دونستی که چقدر دوستت دارم همه امیدم تو زندگیم تو و بابایی هستین فدای اون چشای خوشگلت بشم که وقتی نگام می کنی قند تو دلم اب میشه عزیز دل مامان یه آمپول داره که باید ببرم و بزنم ولی راستش اصلا دلم نمی یاد آخه وقتی دختر گلم مریض شده بودی برات 8 تا آمپول زدیمولی چارهای نیستحتما باید بزنم عزیزکم اگه دردت بیاد باید منو ببخشی باور کن دوست ندارم حتی برای یک ثانیه هم درد بکشی وقتی تو درد میکشی قلب من آتیش میگیره
آیدای من عروسک مامان خیلی خیلی ........................................................... دوست دارم