ایداایدا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

دختر گلم آیدا

نامه ای از یک دوست برای دل داغدارمان

1391/5/25 13:15
نویسنده : پروانه
327 بازدید
اشتراک گذاری

برای تو مینویسم نه با عنوان هموطن بلکه با نام دوست . از دورترین نقطه اما نزدیکترین دل برایت مینویسم . میدانم که نه امروز و نه شاید هیچ روز دیگری نخواهی خواند اما میدانم احساس خواهی کرد همدردی ام را و با تو بودنم را .نه از لابلای سطور نوشته ام که با دلت خواهی فهمید . برای تو مینویسم که مادری در حسرت دیدار دوباره فرزندت هستی: میدانم که امروز همنشین لحظه هایت درد است و همزاد نفس هایت آه. میدانم که از امروز بزرگترین رویای زندگیت دیدار دوباره ی کودکت و در اغوش کشیدن او حتی برای لحظه ای خواهد بود میدانم تا همیشه تاریخ دلتنگش خواهی ماند میدانم تا همیشه صدای دلنشین فرزندت را خواهی شنید و پاسخش را خواهی داد حتی اگر نباشد ... میدانم دوباره از ارزوهای قشنگی که برایش داشتی با او به سخن خواهی نشست میدانم در خیالت موهایش را نوازش میکنی و برایش لالا لالا زمزمه خواهی کرد تا ارام بخواب رود میدانم هر شب به سراغش خواهی رفت تا ببینی با ارامش به خواب رفته است و با جای خالی او روبرو خواهی شد میدانم تمام ان 9 ماه را که در جانت پرورشش دادی هر روز و هر ثانیه پیش چشمانت خواهند بود میدانم دلتنگ روزهایی میشوی که از شیره جانت سیرابش میکردی میدانم بیاد خواهی اورد لحظه های شیرین مادر گفتنش را و میدانم هر بار که کودکی مادرش را صدا کند تونیز با او پاسخ خواهی داد و خواهی سوخت میدانم صدای گریه هایش هم نوای گریه های امروز تو خواهد بود میدانم از این پس هم صحبتت عروسک هایش خواهند بود میدانم تصویر معصومش تمام قلبت را پر خواهد کرد میدانم حتی در ویرانه های خانه هم او را خواهی دید میدانم چشمان قشنگش را لحظه ای از یاد نخواهی برد میدانم هر روز که بگذرد زخمت عمیقتر خواهد شد ومیدانم تا اخرین لحظه ی زندگی ات دلت پیش او خواهد بود و میدانم تا همیشه خواهی پرسید چرا زمین لرزید؟؟؟؟؟؟؟؟ و چرا کودک تو را با خود برد؟؟؟؟؟؟ و من پاسخت را نمیدانم ..... اما این را خوب میدانم که خدایی داریم بسیار مهربان و حکیم پس به حکمتش سر تسلیم فرود می آوریم تا به آرامش برسیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)