ایداایدا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

دختر گلم آیدا

زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی میکنند

1390/12/9 13:16
نویسنده : پروانه
603 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ناز گل مامان

خدا را هزاران بار شکر سرما خودگیت بهتر شده عزیزم مبارک باشه دیشب با خاله فریبا رفتیم لباسهای  عیدتو خریدیم وای نمی دونم چقدر خوشگل هستن یه شلوار اسپرت صورتی و سه پیراهن خوشگل یکشون تونیکه ولی خیلی بهت میاد نشد عکساتو بگیرم امروز قرار ه تو رو هم با خودم ببرم اخه قراره واسه دختر گلم کفش بگیرم وای خدای من نمی دونی چقدر اون کفشهایی که برات دیدم چقدر خوشگل هستن عزیز دلم مبارکت باشه انشاله هر روزت همیشه عید باشه 

 عروسک مامان دیشب حسابی خوشگل کرده بودی حیف که نتونستم ازت عکس بگیرم اخه خونه خودمون نبودیم و دوربین هم پیشم نبود و موبایلم هم از شانس بد من شارژ نداشت بگذریم  اون موهای نازتو با دو گلسر چقدر خوشگل جمع کرده بود هر چند فرصت نمی دادی حتی پنج دقیقه رو سرت بمونه ولی با وجود این خیلی ماه شده بودی البته به قول خاله فریبا ماه بودی ماهتر شده بودی

راستی گلکم قرار شد چهلم بابابزرگ را هم جلوتر از عید بگیرن ولی حیف شاید نتونیم امسال بریم مسافرت منکه خیلی دلم می خواست دسته جمعی بریم مشهد ولی بابایی میگه سرش خیلی شلوغه شاید نتونیم بریم خاله فهیمه و عمو سعید و صدرا و سودا امسال رو میرن دبی حسابی خوش بحالشون میشه البته برنامه بابایی هم صددر صد نیست شاید هم تنوستیم بهر حال چه بریم چه نریم آرزو میکن سال پر برکت و پر از شادی و خوشی برای همه همه همه نی نی های دنیا باشه

        

تازه حالا نگفتم بابایی واسه مامان هم کلی خرید کرده همشون هم خیلی خیلی  خوشگل هستن دست بابایی دردنکنه(بابایی من و ایداجون خیلی خیلی خیلی دوست داریم انشاله که سایه ات همیشه بالای سرما باشه )

 دیشب واست یه ماشین گرفتم همین که ماشین رو دیدی بقدری ذوق کردی که کم از پله ها بیفتی کلی با ماشینت بازی کردی هر چی انیتا خواست ازت بگیره همچین ژستی براش میگرفتی و توعالم خودت یه چیزهای میگفتی و حسابی دعواش میکردی طفلی آنیتا

تو هم که تازه گی ها یاد گرفتی وقتی می خوای آنیتا رو صدا کنی بهش میگی ایدا هم به من هم به مامان جون میگی مامان وقتی هم که حوصلت سر میره میری وایمیسی جلوی در و میگی مامانی مامانی بای بای  وقتی هم که گشنت میشه با یه الت خیلی نازی میگی نام نام همون موقع هست که میخوام بگیرم و بخورمت

 

جیگر مامان رفته رفته داری بزرگ میشه و چندتا کلمه هم یاد گرفته و مثل طوطی تکرار میکنه ولی شیطون بلا دیشب یه بلایی سر من اورد که نگو بشقابو انداخت روی دستم که از درد فکر کردم انگشتم کنده شد جالبش اینجا بود که خودت فهمیدی که کار بدی کردی اخه زود دستتو بلند کردی و گفتی اخ

 

 دختر ناز مامان امروز قراره اهم بریم کلی تو بازار بگردیم و چیزمیز براش بگیرم حسابی خوش بحالش میشه

 

ایدا جان عزیزترینم

 

آرزویم همه سرسبزی توست.

 

 پیراهن تو
دل من است
كه تنــــــــــــــــــــــــتگ می شود برای تو......!

برای من که دلم چون غروب پاییز است،صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آیداوآیلار
17 اسفند 90 22:15
سلام................ من شمارو لینک کردم سپاس گزار می شم شما هم من رو لینک کنیدممنون راستی من اسم دختر بزرگم که نه سالشه آیداست