ایداایدا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

دختر گلم آیدا

دوستت دارم

لذت دنیا... داشتن کسی ست که دوست داشتن را بلد است. به همین سادگی...! این روزها گفتن دوستت دارم! انقدر ساده است که میشود انرا از هر رهگذری شنید! اما فهمش... یکی از سخت ترین کارهای دنیاست سخت است اما زیبا! زیباست برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی تا بفهمی و بفهمانی... هر دوره گردی لیلی نیست... هر رهگذری مجنون ... و تو شریک زندگی هر کسی نخواهی شد! تا بفهمی و بفهمانی... اگر کسی امد و هم نشینت شد در چشمانش باید رد اسمان رد خدا باشد و باید برایش از من گذشت تا به ما رسید... ...
30 شهريور 1394

ارسباران

داریم دیگه یواش یواش برمی گردیم بالای کوه وقعا طبیعت بکری داشت   برکه ای که پشت سر آیدا جونم هستش پر بود از لاک پشت تو هر سایزی که بگی ما هم یه کوچولوش رو گرفتیم واسه آیدا جون   کنار آب دسته ای غازهایی هم بود که اونجا زندگی می کردن عشق مامان حسابی خسته شده بود کفش هاش هم مونده بود تو ماشین و با دمپایی اومده بود نمی تونست راحت راه بره حسابی کلافه شده بود چشم انداز آیدا جون از بالای کوه به طبیعت بی نظیر کوه جیگر مامان قربون پاهای خستت بشم قربون خنده هات عزیزم ...
3 مرداد 1394

ارسباران

اینجا همون دره ای هستش که ما شب تو ویلای مریم جون اینها مونده بودیم ویلا دقیقا در بالاترین نقطه کوه قرار داشت و مامان مریم هم یه زنبور دار واقعا حرفه ای بود صبح که شد ما از ترس زنبوره دیگه فرار کردیم منظره زیبای ویلا وقتی از ته دره داریم میاییم بالا این عکس هم از دره گرفته شده اینجا هم بابای آبهان جون داره سخره نوردی میکنه تو این عکس ها هم آیدا جون و آیهان جون فرصت کردن یکم آب بازی کنن وسط کوها یه چشمه بود که آب خیلی زلال و سردی داشت و گرمی هوا نذاشت بچه ها زیاد سردشون بشه خلاصه که کلی کیف کردن   ...
3 مرداد 1394

تعطیلات عید فطر و منطقه ارسباران

جای همگی خالی من و ایدا جون و مهدی و با خانواده اقای علی پور دو روز تعطیلی رو رفته بودیم منطقه ارسباران و قره داغ خیلی تعریف اونجا شنیده بودم و فرصت نشده بود برم خیلی بهمون خوش گذشت چندتا خرچنگ بزرگ و میگو و ماهی هم گرفتیم  شب هم رفته بودیم ویلای مامان جون آیهان دوست ایدا تقریبا 13 کیلومتر با شهر مرزی خمارلو فاصله داشت در بالاترین نقطه کوه ها باید بودین و میدیدین چه منظره ای داشت الان هم چندتا عکس براتون میزارم ببینین و در کنار هر عکس توضیح خواهم داد که کجاست و چیکارها کردیم   اینجا کنار رودخانه آراز مرز بین ایران و آذربایجان میباشد ...
31 تير 1394

من خیلی دوست دارم

امــــروز به پـایـان می رسـد از فردا برایــم چیزی نگــو ! مــن نمی گــویم " فردا روز دیــگری ست " فقــط می گــویم " تو روز دیــگری هســتی " تــو فردایــی همــان که بایــد بخاطـــرش زنده بــمانم! ...
31 تير 1394

به دختر بودنم افتخار می کنم

من یک دخترم ….!!! هی پسر ….!!! من یک دخترم ….!!! یک انسانم …. همانند تو ….!!! اما …. عقاید پدربزرگانمان، نگاه هیز مردمانمان ….. مرا متفاوت از تو میخواند …..!!! تفاوتی که هیچوقت لمسشان نکردم …… اصلا کدام تفاوت….؟؟؟ من ابرو برمیدارم …. توام برمیداری ….!!! آرایش میکنم …. توام اینکا رو میکنی ….!!! گوشواره میندازم …. توام میندازی ….!!!! لوس حرف میزنم … توام میزنی ….!!! من و تو تنها یک تفاوت داریم …!!! دوستی من با یک پسر، دوست داشتنش، هم اغوشیش، بوسید...
25 تير 1394